یکشنبه 84 آذر 13 :: 8:36 صبح :: نویسنده : Free Pen !
بسم الله الرحمن الرحیم نام شریف آن بزرگوار فاطمه و مشهورترین لقب آن حضرت، «معصومه» است. پدر بزرگوارش امام هفتم شیعیان حضرت موسى بن جعفر (ع) و مادر مکرمه اش حضرت نجمه خاتون (س) است . آن بانو مادر امام هشتم نیز هست . لذا حضرت معصومه (س) با حضرت رضا (ع) از یک مادر هستند.
ولادت آن حضرت در روز اول ذیقعده سال ١٧٣ هجرى قمرى در مدینه منوره واقع شده است. دیرى نپایید که در همان سنین کودکى مواجه با مصیبت شهادت پدر گرامى خود در حبس هارون در شهر بغداد شد. لذا از آن پس تحت مراقبت و تربیت برادر بزرگوارش حضرت على بن موسى الرضا (ع) قرارگرفت. در سال ٢٠٠ هجرى قمرى در پى اصرار و تهدید مأمون عباسى سفر تبعید گونه حضرت رضا (ع) به مرو انجام شد و آن حضرت بدون این که کسى از بستگان و اهل بیت خود را همراه ببرند راهى خراسان شدند. یک سال بعد از هجرت برادر، حضرت معصومه (س) به شوق دیدار برادر و ادای رسالت زینبی و پیام ولایت به همراه عده اى از برادران و برادرزادگان به طرف خراسان حرکت کرد و در هر شهر و محلى مورد استقبال مردم واقع مى شد. این جا بود که آن حضرت نیز همچون عمه بزرگوارشان حضرت زینب(س) پیام مظلومیت و غربت برادر گرامیشان را به مردم مؤمن و مسلمان مى رساندند و مخالفت خود و اهلبیت (ع) را با حکومت حیله گر بنى عباس اظهار مى کرد. بدین جهت تا کاروان حضرت به شهر ساوه رسید عده اى از مخالفان اهلبیت که از پشتیبانى مأموران حکومت برخوردار بودند،سر راه را گرفتند و با همراهان حضرت وارد جنگ شدند، در نتیجه تقریباً همه مردان کاروان به شهادت رسیدند، حتى بنابر نقلى حضرت(س) معصومه را نیز مسموم کردند.
به هر حال ، یا بر اثر اندوه و غم زیاد از این ماتم و یا بر اثر مسمومیت از زهر جفا، حضرت فاطمه معصومه (س)بیمار شدند و چون دیگر امکان ادامه راه به طرف خراسان نبود قصد شهر قم را نمود. پرسید: از این شهر«ساوه» تا «قم» چند فرسنگ است؟ آن چه بود جواب دادند، فرمود: مرا به شهر قم ببرید، زیرا از پدرم شنیدم که مى فرمود: شهر قم مرکز شیعیان ما است. بزرگان شهر قم وقتى از این خبر مسرت بخش مطلع شدند به استقبال آن حضرت شتافتند; و در حالى که «موسى بن خزرج» بزرگ خاندان «اشعرى» زمام ناقه آن حضرت را به دوش مى کشید و عده فراوانى از مردم پیاده و سواره گرداگرد کجاوه حضرت در حرکت بودند، حدوداً در روز ٢٣ ربیع الاول سال ٢٠١ هجرى قمرى حضرت وارد شهر مقدس قم شدند. سپس در محلى که امروز «میدان میر» نامیده مى شود شتر آن حضرت در جلو در منزل «موسى بن خزرج» زانو زد و افتخار میزبانى حضرت نصیب او شد. آن بزرگوار به مدت ١٧ روز در این شهر زندگى کرد و در این مدت مشغول عبادت و راز و نیاز با پروردگار متعال بود. محل عبادت آن حضرت در مدرسه ستیه به نام «بیت النور» هم اکنون محل زیارت ارادتمندان آن حضرت است. سرانجام در روز دهم ربیع الثانى و «بنا بر قولى دوازدهم ربع الثانى» سال ٢٠١ هجرى پیش از آن که دیدگان مبارکش به دیدار برادر روشن شود، در دیار غربت و با اندوه فراوان دیده از جهان فروبست و شیعیان را در ماتم خود به سوگ نشاند .مردم قم با تجلیل فراوان پیکر پاکش را به سوى محل فعلى که در آن روز بیرون شهر و به نام «باغ بابلان» معروف بود تشییع نمودند. همین که قبر مهیا شد دراین که چه کسى بدن مطهر آن حضرت را داخل قبر قرار دهد دچار مشکل شدند، که ناگاه دو تن سواره که نقاب به صورت داشتند از جانب قبله پیدا شدند و به سرعت نزدیک آمدند و پس از خواندن نماز یکى از آن دو وارد قبر شد و دیگرى جسد پاک و مطهر آن حضرت را برداشت و به دست او داد تا در دل خاک نهان سازد. آن دو نفر پس از پایان مراسم بدون آن که با کسى سخن بگویند بر اسب هاى خود سوار و از محل دور شدند. بنا به گفته بعضی از علما به نظر مى رسد که آن دو بزرگوار، دو حجت پروردگار: حضرت رضا (ع) و امام جواد (ع) باشند چرا که معمولاً مراسم دفن بزرگان دین با حضور اولیا الهی انجام شده است. پس از دفن حضرت معصومه(س) موسى بن خزرج سایبانى از بوریا بر فراز قبر شریفش قرار داد تا این که حضرت زینب فرزند امام جواد(ع) به سال ٢٥٦ هجرى قمرى اولین گنبد را بر فراز قبر شریف عمه بزرگوارش بنا کرد و بدین سان تربت پاک آن بانوى بزرگوار اسلام قبله گاه قلوب ارادتمندان به اهلبیت (ع). و دارالشفای دلسوختگان عاشق ولایت وامامت شد.
موضوع مطلب : پنج شنبه 84 آذر 10 :: 8:44 صبح :: نویسنده : Free Pen !
انقلاب و خطر فقر نرم افزاری ::شماره 4 مهم این است که قدرت بدست بیاید و قدرت را نباید با معیارهای دینی و ارزشی ارزیابی کرد. چون ارزشها متعلق به حوزه خصوصی آدمها هستند. نمیتوانند ملاک داوری در مورد اقدامات عمومی باشند. که اینها همه مبنای تفکر سکولار و درست در مقابل تفکر علی بن ابی طالب (ع) است. تفکر سکولار که میگویم، اعم از دیدگاههای سلطنتی وتوتالیتر و استبداری سکولار است که کسانی مثل خود ماکیاولی یا توماس هابز طرفدارش بودند. یا نظامهای سکولار لیبرال که تئوریسینهای جامعه مدنی در سنت لیبرالیسم طرفدارش بودهاند از جان لاک به بعد تا نظریهپردازان معاصر نئولیبرال. دنبالههای این جریان در چند دهه اخیر، بطور خاص ادعا کردهاند که یک راه میانبر جدیدی کشف کردهاند برای دفورمهای رادیکال تر در دولتهای سنتی و آن نه فقط تجدید نظر در ریشه حقوق واخلاق بلکه تجدید نظر در ریشههای زبان و فهم مردم است. برای اینکه ریشه افکار قدیمی را در باب عدالت اجتماعی و ارزشها از خاک ذهن بشر بکنیم. چون مشکل بشر سنتی در ابهام زبان و انحراف زبان است.مشکل اصلی در ماهیت واژههاست. واژههای قدیمیای مثل عدالت. و باید این واژههای قدیمی مثل عدالت را بازنشست کرد و از رده خارج کرد و به جایش واژههای نویی بسازیم که همه این مفاهیم را مقید و محدود کند. یعنی مفاهیمی مثل عدالت یا ارزشهای اجتماعی که معیارهای فطری ما قبل دولتیاند برای دولتها و حاکمیتها مزاحمند. اینها که اشاره میکنم یک مقدار زیادش را شما در نظریات فیلسوفان تحلیلی و گرایشات پوزیتیویستی در باب حقوق بشر میتوانید تعقیب کنید. ببینید که چطور اینها همه مسئله عدالت و ارزشها را صرفاً به منازعات لفظی تبدیل کردند و گفتند تمام صحبتهایی که از عدالت اقتصادی و ارزشهای اجتماعی و حکومتی میشود که حکومتها باید ارزشی باشند و دولتها باید ارزشی عمل کنند، اینها همه نقض علم اقتصاد و نقض علم سیاست است. این اقتصاد کلاسیک و سیاست کلاسیک که در دانشگاهها به شما تدریس میکنند، مضمونش همینهاست و شما جرات درک ریشهای آنها و جرات نقد آنها را به این زودیها نخواهید داشت. چون نظام آموزشی ما، نظام آموزشی مبتنی بر ترجمه و تقلید است. نه مبتنی بر اجتهاد و ابتکار و خلاقیت. اینها صریحا میگویند که نباید با اعلامیهنویسی یک حقوق زایدی را برای فقرا و طبقات پایین در جامعه ایجاد کرد. اینها موی دماغ میشوند، پررو میشوند و این شعارها و تعابیر، این اصطلاحات، ما بعدالطبیعه است و اصطلاحات و تعابیر ایدئولوژیک است و اینها نباید واردعرصه سیاست و مدیریت و اقتصاد بشود واین تعابیر ما بعدالطبیعی را ضعفا و فقرا با همدستی یک مشت مذهبی امل شاعر پیشه ابداع کردند برای اینکه جلو توسعه را بگیرند.منتهی خوشبختانه حق و حقوق با اعلامیه نویسی گرسنهها و مدافعان گرسنگان ایجاد نمیشود و این حقوق الهی مردم واین حرفها یک مشت ترکیبات کاذب است وحقوق در منطق ما قرار داد محض است. زبان عدالتخواهان و زبان بنیادگراهای دینی اصلا مشکل ذاتی دارد و این شعارها یک مقدار اصوات بیمعنی است. موضوع مطلب : چهارشنبه 84 آذر 9 :: 7:18 صبح :: نویسنده : Free Pen !
بسم الله الرحمن الرحیم آلبرت انیشتین ، فیزیک دان معروف ، در قرن 19 میلادی ، مسئله ای طراحی کرد و ادعا می کند فقط 2 در صد از مردم جهان قادر به یافتن پاسخ آن هستند شما کاربران اینترنتی عزیز می تواند با حل این مسئله هوش خود را بسنجید و به آلبرت انیشتین ثابت کنید که ایرانی هوش سرشاری دارد مسئله یاد شده به شرح زیر می باشد: فرض می کنیم در خیابانی پنج خانه در پنج رنگ متفاوت وجود دارد که در هر خانه فردی با ملیتی متفاوت از دیگران زندگی می کند و هر یک از این صاحبخانه ها نوشیدنی متفاوت می نوشد ، سیگار متفاوت می کشد و حیوان خانگی متفاوت نگهداری می کند. با توجه به راهنمایی های زیر در کدام خانه ماهی نگهداری می شود؟ :: راهنمایی ها :: 1. مرد انگلیسی در خانه قرمز زندگی می کند / 2. مرد سوئدی یک سگ دارد / 3. مرد دانمارکی چای می نوشد / 4. خانه ی سبز رنگ در سمت چپ خانه ی سفید رنگ قرار دارد / 5. صاحبِ خانه ی سبز قهوه می نوشد / 6. شخصی که سیگار Pall mall می کشد پنرده پرورش می دهد / 7. صاحب خانه ی زرد سیگار Dunhill می کشد / 8. مردی که در خانه ی وسطی زندگی می کند ، شیر می نوشد / 9. مرد نروژی در اولین خانه زندگی می کند / 10. مردی که سیگار Blends می کشد در کنار مردی که گربه نگه می دارد می کند زندگی می کند / 11. مردی که اسب نگه داری می کند کنار مردی که سیگار Dunhill می کشد زندگی می کند / 12. مردی که سیگار Blue master می کشد ، آبجو می نوشد / 13. مردی آلمانی سیگار Prince می کشد / 14. مرد نروژی کنار خانه ی آبی زندگی می کند / 15. مردی که سیگار Blends می کشد همسایه ای دارد که آب می نوشد. ۞ دوستان عزیز لطفا پاسخ خود را در کامنت «خصوصی» بگذارید تا دیگران از پاسخ شما مطلع نشوند ۞ گـــردان وبلاگـــی قـــدس موضوع مطلب : فقط حیدر امیرالمومنین است منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 9
بازدید دیروز: 3
کل بازدیدها: 133665
|
||||