یکشنبه 84 آذر 27 :: 6:52 صبح :: نویسنده : Free Pen !
بعد از شهدا چه کردیم.... اه بابا بسه چقدر این جمله تکراری؟؟ باشه ولی بذار بگم بعد از شهدا جدی جدی چه کردیم... خلاصش که می شه گند زدیم ولی حالا... بعد از شهدا اینقدر تو سر و کله هم کوبیدیم که چرا وقتی این بحث رو کردم نگفتی به به و چه جالب و اومدی اعتراض کردی . بعد از شهدا همه به قدرت جل جلاله شدیم سیاستمدار و متبحر امور سیاسی. سر همه چی هم اختلاف پیدا کردیم الا یه چیز که همه باهاش موافقیم اونم خراب کردن مسائل؟! بعد از شهدا سر به دو کوهه و چزابه و مناطق جنگی هم میزنیم ها اما : برای تفریح .... چون وقتی برگشتیم اینقدر از این مناطق انرژی و نیرو میگیریم که محکمتر میزنیم تو سر وکله هم. بعد از شهدا اینقدر از بچه ها و خونواده هاشون حمایت کردیم که سر این موندیم خونشونو از طلا بسازیم یا نقره. اینقدر از شهدا و هدفشون و عرفانشون چیز بلدیم که اگه یکی ازمون بپرسه هیچی جوابش نمیدیم چون خیلی میدونیم و دیگه قاطی کردیم. بعد از شهدا اینقدر با معرفتی کردیم که اگه یکی بگه دلم میخواد تو یه بیابون برم و نوارهای آهنگران یا کویتی پور رو گوش بدم و کلی با شهدا درد دل کنم یا میگیم طرف دیوونه است یا میگیم ریا داره . اما خودمون !!! ما دیگه مقاممون از شهادت بالاتره. هنوز فرشته ها موندن!؟ خدا چه عاقبتی قراره نصیبمون کنه از بس پاک و مطهریم. بعد از شهدا نشستیم و هیأت گرفتیم که آقا جون ظهور کن دیگه ما خسته شدیم. از اینهمه سختی ظهور کن کارا رو جور کن قربونت بریم ... حتی طلب ظهور هم مصلحتی شده ... امت آخر الزمانیم اصلا هم پررو نیستیم. یه شب واسه امام زمان گریه کنیم دیگه مطمئن میشیم از یاران آقا حساب میشیم ... میگم عجیبه ها آقا اینهمه یار داره چرا هنوز ظهور نکرده... همونجور که شهدا واسه دلتنگیها و دلشکستنها و غربت امام زمان گریه میکردن که چرا تنهاش گذاشتیم ما هم واسه خودمون گریه میکنیم که چرا امام زمان تنهامون گذاشته.... بعد از اونا فقط بلد بودیم واسشون دو بیت شعر بی در وپیکر بگیم یا یه وبلاگ و سایت بزنیم تا بتونیم بگیم شهدا ما به یادتون هستیم.! بعد از شهدا به هر چی رسیدیم عاشقش شدیم ... برامون غیر قابل تصوره یه روزی هم تو این کشور جبهه ایی بود نماز شب خونهایی بودن شهدایی بودن که از همه چیز گذشتن. از همه چیز... از عشقشون، از زن و بچه هاشون ،از کار و خونه و خونواده هاشون، از همه چیز. بخاطر یه عشقی که اونا رو آواره بیابونها کرد. عشقی که هر جا میرفتن جلوشون بود چشماشونو هم میبستن اونو میدیدن. کجاست اون حال و هوایی که میگن تو جبهه بود؟ کجاست اون پاکی و معنویتی که فقط خاطره هاش مونده ؟ کجاست اون ایثار و فداکاری ؟ کجاست اون زمزمه های شبانه ؟ کجاست اون گدایی حقیقی در حسین بن علی....... به من و تو سپردن اینها رو و من و تو هم به دست فراموشی سپردیم. رفتند چه عجله ایی هم برای رفتن داشتن. چه اصراری برای پرکشیدن داشتن. به اندازه اصرار من و تو برای زنده موندن اونم نه هر زندگی بلکه یه زندگی مرفه آخه باید زنده بمونیم که چی؟؟ که بازم بعد از شهدا گل بکاریم. حالا بازم بگو من خیلی مردم.... از حالا هم بگم این حرفا رو با خودم بودم اصلا نتیجه تخیلات من بود وگرنه ما کجا و این حرفا کجا ! نیم ساعت تو یه خیابون قدم بزنی هزارتا همت و چمران میبینی.؟! هممون گلیم و پاک ....!!! اما یادمون نره هستند افرادی که هنوز منتظر شهادتند و با هر سرفه ای جیگر شون می سوزه و هیشکی هم به فکرشون نیست....آره شیمیایی ها رو می گم....کسایی که اگر خدا تا حالا به این شهر پر از آقایون و خانمای خوشگل عذاب نازل نکرده یکی از دلایلش اونان..... یا علی مدد موضوع مطلب : فقط حیدر امیرالمومنین است منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 38
بازدید دیروز: 3
کل بازدیدها: 133694
|
||||